English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9326 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
within living memory U تا انجا که مردمان زنده
within living memory U به یاد دارند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To be living off someone. U سربا رکسی بودن
ever living U غیرفانی
ever living U جاودانی جاودان
living U جاودانی
For all we know he may be living . U از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
living U زندگی
d. living U زندگی باناز نعمت
living U حی درقیدحیات
living U زنده
ever living U بی مرگ لایموت
living U وسیله گذران معیشت
living U جاندار
living U معاش
living standard U سطح زندگی
living area U منطقه زندگی
living chess U شطرنج با مهرههای جاندار
living cost U هزینه زندگی
living expenses U هزینه زندگی
living creatuse U جاندار
living creatuse U حیوان
living death U زندگی مرگبار
level of living U سطح زندگی
ye living and the dead U زندگان و مردگان
to scramble for a living U خون عرق ریختن تا نان خود را در بیاورد
make a living <idiom> U پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
living end <idiom> U عالی
living death U مرگ تدریجی
living corpse U مرده متحرک
living environment U محیط زنده
To take away someones living . U کسی را از نان خوردن انداختن ( نانش را آجر کردن )
To be in the land of the living . U درقید حیات بودن
living standards U استانداردزندگی
free living U خوش گذران
free living U عیاش
free living U تسلیم هوای نفس
free living U بی بند وبار
living death U زندگی شبیه مرگ
living picture U پرده نقاشی
living picture U نمایش یاتصویر برجسته
living polymer U بسپار زنده
living soil U خاک زنده
to scramble for a living U برای معاش یازندگی تلاش کردن
to scramble for a living U تقلای معاش کردن
living rooms U اطاق نشیمن
living rooms U سالن نشیمن
living rooms U اتاق نشیمن
living room U اطاق نشیمن
living room U سالن نشیمن
living room U اتاق نشیمن
living wage U مزد امرارمعاش
living wage U مزد معیشت
living organisms U موجودات زنده
living environment U جانداران محیط زیوندگان- پرمون
living wage U مزدکافی برای امرار معاش
standard of living U استاندارد زندگی
standard of living U سطح زندگی
cost of living U خرجی
standards of living U سطح زندگی
cost of living U نفقه
standards of living U استاندارد زندگی
standards of living U معیار زندگی
cost of living U هزینه زندگی
standard of living U معیار زندگی
knock the living daylights out of someone <idiom> U باعث غش کردن کسی شدن
Do you call this living ? Some life ! U این هم شد زندگه ؟
He is stI'll alive (living). U هنوززنده است
The living languages of the world. U زبانهای زند ؟ دنیا
living from hand to mouth <idiom> U دست به دهان زندگی کردن
he makes a living with hispen U بانویسندگی گذران میکند
Elephant in the living room U فیل در اتاق نشیمن
minimum standard of living U حداقل سطح زندگی
to scare the living daylights out of somebody U کسی را آنقدر بترسانند که زهره اش بترکد
to beat the living daylights out of someone <idiom> U دمار از روزگار کسی درآوردن
living from hand to mouth <idiom> U دستش به دهانش می رسد
cost of living index U شاخص هزینه زندگی
We are living in the age of mass communication. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
demands of providing healthy living and working conditions U خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
immediate memory U حافظه فوری
memory U فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
memory U حافظه دستگاه کامپیوتر
memory U یادگار یاد بود
memory U یاد
memory U خاطره
in memory of <idiom> U به صورت رایگان
to the memory of U به یادبود
memory U حافظه
regenerative memory U حافظه احیاء کننده
regenerative memory U عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد
regenerative memory U رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
rotating memory U حافظه چرخشی
regenerative memory U حافظه باز زا
remote memory U حافظه دور
scratchpad memory U حافظه چرکنویسی
scratchpad memory U حافظه چرکنویس
shadow memory U جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
semiconductor memory U حافظه نیمه رسانا
secondary memory U حافظه ثانویه
search memory U حافظه جستجو
screw to the memory U بذهن سپردن
semiconductor memory U حافظه نیمه هادی
screen memory U خاطره پوشان
shadow memory U محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
refresh memory U واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
recent memory U حافظه نزدیک
memory trace U رد یاد
memory span U فراخنای یاد
memory sniffing U ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
memory snapshot U تصویر لحظهای حافظه
memory register U ثبات حافظه
memory protection U پشتیبانی ازحافظه
memory protection U حفافت حافظه
memory port U درگاه حافظه
memory module U ماژول حافظه پیمانه حافظه
memory module U واحد حافظه
memory word U کلمه حافظه
one level memory U حافظه یک سطحی
optical memory U حافظه نوری
real memory U حافظه واقعی
real memory U حافظه حقیقی
real memory U حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
read only memory U حافظه فقط خواندنی
read mostly memory U حافظه بیشتر خواندنی
racial memory U حافظه نژادی
programmable memory U حافظه برنامه پذیر
photodigital memory U خواندن چند بار
photodigital memory U سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
passive memory U حافظه منفعل
memory moard U برد حافظه
to fail [memory] U وا ماندن [حافظه یا خاطره]
memory cancel U پاککردنحافظه
primary memory U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
computer memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
memory button U دکمهحافظ
primary memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
add in memory اضافه کردن به حافظه
memory recall U دوبارهخوانیحافظه
subtract from memory U دکمهکمکنندهازحافظه
to fail [memory] U درماندن [حافظه یا خاطره]
To revive a memory. U خاطره ای رازنده کردن
memory management U مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
computer memory U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
I can recite from memory. U می توانم از حفظ بخوانم
main memory U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
volatile memory U حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
memory key U کلیدحافظه
to stamp on the memory U ذهنی کردن
to escape one's memory U از خاطر رفتن
to commit to memory U ازبرکردن
static memory U حافظه ایستا
stack memory U حافظه پشتهای
shadow memory U شبه حافظه
volatile memory U حافظه فرار
virtual memory U حافظه مجازی
upper memory U کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
to stamp on the memory U در ذهن منقوش ساختن
addressed memory U حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
addressed memory U حافظه خواندن،نوشتن [علوم کامپیوتر]
shadow memory U حافظه ثانوی موقت
memory mapping U نگاشت حافظه
cryogenic memory U رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
expanded memory U حافظه گسترشی
eidetic memory U یاد روشن
EDO memory U ذخیره کند
EDO memory U فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
EDO memory U MEMORY OUTPUT DATA EXTENDED
dynamic memory U حافظه پویا
shared memory U حافظه تسهیم شده
disk memory U حافظه دیسک
cryogenic memory U استفاده از خصوصیات هدایت مواد
core memory U حافظه هستهای
core memory U حافظه چنبرهای
auxiliary memory U حافظ کمکی
extended memory U حافظه توسعه یافته
extended memory U حافظه تمدیدی
low memory U فضای حافظه تا چند کیلوبایت
laser memory U حافظه لیزری
it escaped my memory U یادم رفت
internal memory U بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal memory U حافظه داخلی
interleave memory U حافظه جاگذاری
incidental memory U حافظه اتفاقی
in memory of blessedmemory U خدابیامرز
in memory of blessedmemory U بیادگار مرحوم
in memory of blessedmemory U بیاد
external memory U حافظه خارجی
coordinate memory U حافظه مختصاتی
conventional memory U این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
bubble memory U سرعت بالا و حافظه متحرک
bubble memory U مین فرفیت بالا
bubble memory U حافظه حبابی
base memory U حافظه پایه
auxiliary memory U حافظه کمکی
associative memory U حافظه شرکت پذیر
associative memory U حافظه تداعی
associative memory U حافظه انجمنی
as memory serves U هر وقت بیاد انسان بیاید
alterable memory U حافظه اصلاح پذیر
alterable memory U حافظه تغییرپذیر
bubble memory U روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
Recent search history Forum search
1The ripple suicide effect of trauma is powerfol in small, close knit Aborginal communities, possibly accounting for suicide culters.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1memory make the man
0I'm sorry am done with today chat living to work now
0there is no searched words in my memory
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com